دردونه ی من ایلیادردونه ی من ایلیا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

عشق مامانش، دردونه ی باباش، فندوق کوچک جون

نامه ای برای پسرم... انتخاب اسم عزیز دلم...

وقتی زنی تغییر می کند،شفا می یابد و در جهتِ بهبود قدم برمیدارد صرفاً به خود کمک نمی کند در حقیقت چنین زنی همۀ اعضاء خانواده،همۀ عزیزان و اطرافیانِ خود را به طورِ ناخودآگاه بهرهمند خواهد کرد و یا لااقل پایه هایِ بهبود و رشدِ آنها را پی ریزی خواهد کرد.شاید عده ای از شما بگویید چه فرقی می کند؟ سلامت و یا رنجِ هر مرد و زنی بر همۀ انسانهایِ دیگر اثر دارد و به اصطلاح بنی آدم اعضاء یک پیکرند ، پس چه لزومی دارد که بر حال و هوا و شفایِ زنان بیش تر تاکید می کنید؟ مطالعات نشان داده است که سلامتِ عزیزانِ یک زن به طورِ مستقیم با سلامتِ خودِ زن ارتباط دارد خانم دکتر کریستین نور تراپ در کتابِ « جسمِ زن ، جانِ زن » تحلیلِی بسیار جالب و خ...
22 خرداد 1394

هفته ی بیست و پنجم تو دلی بودن عشقم

گل پسرم نفسم  سنجاقکم پنبه ی من سلام دوستان مهربونم سلام من و پسر گلم تو هفته ی بیست و پنجم هستیم و شکر خدا حال پسرم خوبه. این روزا خیلی بی تاب دیدارشم و مدام لحظه ی اومدنش رو تصور می کنم. لحظه ی دیدن روی ماهش. همش یاد دست و پای کوشولوش توی سونوگرافی می افتم و قربون صدقه ی گل پسرم می رم. خب براتون بگم که پسر ناقلای ما خیلی پدرسوخته تشریف دارن. چون از صبح تا شب در حال شیطونی و قل خوردنه. اما به محض این که بابا حامدش میاد و دست می ذاره روی شکمم آؤوم می شه و هرچی اصرارش می کنیم دیگه تکون نمی خوره که نمی خوره... منم که همچنان با گلو درد دست و پنجه نرم می کنم و انگار همیشه دست یکی تو گلومه و خرخرم رو نگه داشته. ان شاالله هفته ی دیگ...
4 خرداد 1394
1